کد مطلب: 113375
وقتي زنگ مدرسه با بمب زده مي‎شود.
تاریخ انتشار : 1393/01/01
نمایش : 863

زماني که آژير خطر به صدا درآمد خود را به پناهگاه رساندم، صداي بمباران خراشي بر دلم وارد کرد، زماني که از پناهگاه بيرون آمدم، همهمه مردم که به طرف مدرسه مي‎دويدند، نظرم را جلب کرد، نفهميدم چطور بين سيل مردم خودم را به مدرسه رساندم.

وسط حياط مدرسه گودالي بزرگ درست شده بود و جنازه‎هاي بي‎جان بچه‎ها، کنار گودال، قلبم را جريحه‎دار مي‎کردند. حياط مدرسه را نگاه کردم. مملو از دانش‎آموزاني بود که روي زمين افتاده بودند و همگي قامت کوچکشان تکه تکه و غرق خون بود.

در ميان گرد و غبار، شال پسرم را پيدا کردم، نفهميدم چطور شد که دنيا جلوي چشمانم تيره و تار شد. چشم که باز کردم خودم را بين اقوام ديدم که براي عرض تسليت آمده بودند.

به گزارش خبرنگار خبرگزاري دانشجويان ايران(ايسنا)،منطقه لرستان، اين جملات بخشي از درددل مادر يکي از 68 دانش‎آموزي است که در بمباران سال 65، در مدرسه شهيد فياض‎بخش و امام حسن مجتبي(ع) به شهادت رسيدند.

در مدرسه چه گذشت؟

"توجه، توجه، علامتي را که هم‌اکنون مي‎شنويد اعلان وضعيت قرمز است و معني و مفهوم آن اين است که حمله هوايي انجام خواهد شد".

صداي آژير خطر در فضا پيچيد. صفوف منظم دانش‎آموزان بر اثر رعب و وحشت به هم ريخت. ناظم مدرسه آنها را به خونسردي و حفظ آرامش دعوت کرد ولي در آن لحظات هول‎انگيز چه کسي مي‎توانست آرامش را به کودکان معصوم که تا پيش از اين بارها و بارها بمباران محله و شهر و ديار خود را از نزديک شاهد بوده‎اند،برگرداند، بي‎خبر از آنکه اين بار نوبت خودشان بود.

هنوز صداي آژير قطع نشده بود که دو موشک هوا به زمين در مقابل مدرسه به زمين اصابت کرد.آسمان صاف مدرسه در دود و غبار غليظ گم شد و سکوت مرگباري همه جا را فرا گرفت. اندکي بعد از انفجار، اشياي مختلف از کيف و کفش دانش‎آموزان تا دست و پاي قطع شده از آسمان به زمين باريدن گرفت.

صحنه‎ دردناکي بود، بعضي‎ها زير آوار مانده بودند و بعضي‎ها مجروح و ناله‎هاي ضعيفي از دهان کوچک به خون آغشته آنها بيرون مي‎آمد، دانش‎آموزاني که تا ديروز در يک کلاس و يک مدرسه کنار هم درس مي‎خواندند و با هم بازي مي‎کردند حالا با بدني غرق در خون و جسمي بي‎جان کنار هم افتاده بودند.

واقعه‎اي تلخ رخ داد که هر گاه يادش بيفتي قلبت را به درد مي‌آورد.

داخل محوطه از دور ناله کودکانه به گوش مي‎رسيد. يک گودال نسبتا بزرگ در کنار محوطه دبستان شهيد فياض بخش ايجاد شده بود.

شاهدان چه ديدند؟

يکي از شاهدان اين جنايت مي‎گويد: روز اين واقعه دلخراش از مقابل مدرسه امام حسن مجتبي(ع) رد مي‎شدم. بچه‎ها را ديدم که مشغول شيطنت بودند. کنجکاو شدم. سرکي به داخل حياط کشيدم. شور و هيجان خاصي بين بچه‎ها بود. با ياد دوران تحصيل خودم به راهم ادامه دادم و رفتم، اما هنوز چند قدمي دور نشده بودم که صداي آژير خطر و در زمان کوتاهي صداي بمباران من را سر جايم ميخکوب کرد. صدا خيلي نزديک بود. به پشت سرم که نگاه کردم مدرسه را ديدم که غرق در دود بود.

با سرعت خودم را به مدرسه رساندم، اما با پيکر بي‎جان و نيمه‎جان بچه‎هاي مظلوم مواجه شدم. سريع دست به کار شدم و مشغول رسيدگي به مجروحين شدم. همانطور که مجروحين و اجساد دانش‌آموزان را از زير آوار بيرون مي‎کشيدم پيکر نيمه‎جاني را ديدم که نبضش هنوز مي‎زد و به سختي نفس مي‎کشيد، او را برداشتم و با خود به بيمارستان بردم، اما متأسفانه ديگر دير شده بود و جان به جان آفرين تسليم کرد.

ساعت 12:45 روز شنبه 20 دي‌ماه سال 1365 دو فروند موشک دشمن بعثي، دو نقطه شهر بروجرد را به تلي از خاکستر و آتش مبدل کرد.

يکي از نقاط مورد اصابت موشک،دو مدرسه شهيد فياض بخش و امام حسن مجتبي(ع) بود که دانش‎آموزان ابتدايي نوبت عصر مدرسه در بيرون و حياط مدرسه تجمع کرده بودند. ناظم زنگ مدرسه را به صدا درآورد. عده زيادي هنوز در خارج از مدرسه به سر مي‎بردند که يکباره صداي راديويي که از بهشت شهدا، پيروزي‎هاي رزمندگان اسلام را پخش مي‎کرد قطع و وضعيت قرمز اعلام شد.

بر اثر اين موشکباران، 68 نفر از دانش‎آموزان مدارس شهرستان بروجرد به شهادت رسيدند.

و امروز 26 سال از آن فاجعه مي‎گذرد و آن جنايت، تنها گوشه کوچکي از جنايات صدام است.

 
 
 
ارسال کننده
ایمیل
متن
 
شهرستان فارسان در یک نگاه
شهرستان فارسان در يک نگاه

خبرنگار افتخاري
خبرنگار افتخاري

آخرین اخبار
اوقات شرعی
google-site-verification: google054e38c35cf8130e.html google-site-verification=sPj_hjYMRDoKJmOQLGUNeid6DIg-zSG0-75uW2xncr8 google-site-verification: google054e38c35cf8130e.html